خوشگلی!

نمیدونم این مطلبی رو که میخوام بگم چه جوری بگم!

وقتی میرن با جوونا مصاحبه میکنن که ملاک های شما برای ازدواج چیه؟
همشون میگن صداقت...عشق...نجابت و....فقط بعضی ها روشون میشه
که بگن زیبایی هم یکی از ملاک ها مونه!


در مورد این ملاک شما نظر بدید! من که نظرم معلومه!


اما یه چیز دیگه میخوام بگم...
زیبایی امری کاملاً نسبیه! شک نکنید!! الان توضیح میدم...

 

 Click to view full size image

 

آقا یکی از این پسرای همکلاسی ما عاشق یکی دیگه میشه! آره خلاصه
وقتی صحبت میکردیم خیلی گلوش گیر بود! میگفت که طرف خیلی خوشگله!
ولی من هر چی این همکلاسیمون رو که این رفیقمون  میگفت نگاه میکردم
اصلاً به نظرم خوشگل نمیومد! باور کن
حتی  به نظرم زشت ترین دختر کلاس
میومد!....حالا میفهمین چرا میگم زیبایی نسبیه؟

یه چیز دیگه....اون وقتا ( اوه چند سال پیش!) وقتی آلبوم عکس های عشقم
رو میدیدم ...یکی از عکس های چند سال قبلش رو دیدم! باور نمیکردم خودش باشه!
یعنی اولا خوشگل نبوده!....حالا منظور چیه؟ اها....ببین بعضی ها فقط به خاطر زیبایی
یه نفر باهاش ازدواج میکنن ! و بعضی ها بر عکس فقط چون زیبا نیست باهاش ازدواج
نمیکنن!...اینو گفتم که بدونن اولاً همه زیبا هستن ممکنه به چشم من یا شما زیبا
نیان! دوماً همونی که فکر میکنی خوشگل نیست یه روزی چنان دلت رو میبره!!!
پس کاری نکن که پشیمون بشی!

 

این بیت هم به عنوان حسن ختام.....

 

پیش چشم عاشقم ، هیچ کسی( خوشگلی!) یارم نمیشه.....
ماه و خورشید روی هم موی نگارم نمیشه....

 

کامنت شما نشانه حضور شما و باعث دلگرمی ماست!

فعلاً که دوره امتحاناست و وبلاگ در رکود به سر میبره!بگذریم...


یه فیلم از برنامه کودک دیدم دوباره فیل من یاد هندستون کرد....

میگم کاشکی بزرگ نمیشدیم ها.....میخوام دوباره برم مدرسه....
میخوام وقتی زنگ میخوره مثل موشک بدوم بیرون تا کارتون فوتبالیست ها رو
ببینم!


میخوام دوباره زنگ تفریح برم بیسکویت یا ساندویچ دوستم رو به زور
بگیرم و بخورم ...اونام مظلوم هیچی نگن!


میخوام دوباره رو اون نیمکت ها بشینم هر چند دیگه جا نمیشم!


میخوام مبصر بشم!


میخوام دوباره راه مدرسه تا خونه رو بدوم یا از اون پودر ها بخرم...تمبر هندی...
لواشک....دوباره با دوستم دزدکی بریم کلوپ سگا بازی کنیم! بعدش هم پیراشکی
بخوریم...یا یخ در بهشت...اوووه...چه کارا که میکردیم....

میگم بد نیست چند وقت یه بار به کوچه باغ های خاطره سر بزنیم


کاش زمان به عقب بر میگشت و دوباره عاشقش میشدم...بعد زمان متوقف میشد!

 

راستی شما که مدرسه میرفتید و یا میرید...چه کار میکنید یا میکردید!؟

بگذریم ...
زلزله 9 ریشتری رو که شنیدین...ببینید بعضی از قلب ها رو چه جوری به هم نزدیک کرده
این عکس رو میگم...

راست میگن عدو شود سبب خیر اگر او خواهد...یا یه همچین چیزایی!

راستی عیدتون هم مبارک!

 

کامنت شما نشانه حضور شما و باعث دلگرمی ماست!

 

 


دیشب پریشب داشتم کمربند ها رو میدیدم که کاپیتان یاد خاطراتش با وروشکا! افتاده بود
من هم یاد خاطراتم افتادم...فکر کردم آدم با خاطراتش زندگی میکنه...یاد این بیت افتادم

دلخوشم با خاطراتم....اینو از من نگیرید

چیزی که به نظر من این قسمت میخواست پنهانی بهش اشاره کنه

 این بیت از مهستیه که میگه

یک بار آدم تو زندگیش دل میسپاره.......این عشق همون عشقه که جانشین نداره

شما با این بیت موافقید؟

من یه جعبه دارم که چند تا یادگاری از عشقم توش نگه داشتم....

با یه دفترچه خاطرات..


شما چی؟ جعبه و دفترچه دارید...؟

به نظر شما این خاطرات رو باید حفظ کرد؟ یا فقط باعث عذاب آدم میشه؟
یا باید گلایه کنیم و بگیم....

نه غم میخوام نه خاطره....فقط بذار رها بشم..
...تو این غریبی نمیخوام ، مجنون قصه ها بشم

آره خلاصه...من که با خاطراتم زنده م...هنوز تو اون زمان موندم!
بهترین خاطره من هم این که یه سال عید دو نفری رفتیم سفر....مثل ماه عسل!

خلاصه شما میگین اینجور خاطره ها رو حفظ کنیم یا پاکشون کنیم تا باعث عذابمون نشن؟

 

 

کامنت شما نشانه حضور شما و باعث دلگرمی ماست!